«هیو گلس»، یک شکارچی پوست ماهر در دهه
1820
1820
میلادی، پس از حمله وحشیانه یک خرس و جراحات مرگبار، توسط افراد گروهش رها میشود. او که باورنکردنی از مرگ جان سالم به در میبرد و از «فیتزجرالد» و «جیم بریجر» خیانت میبیند، با ارادهای تسلیمناپذیر و در میان سرمای کشنده بیابان، سفری دشوار را برای بقا و انتقام آغاز میکند. «گلس» باید با طبیعت بیرحم و قبایل متخاصم مواجه شود تا به هدف نهاییاش برسد.