در شهر کوچک دری مجموعهای از حوادث ناپدید شدن کودکان آغاز میشود. «بیلی دنبروگ»، پسربچهای که برادر کوچکترش «جورجی» در یکی از این حوادث ناپدید شده، باور دارد که برادرش هنوز زنده است. او به همراه گروهی از دوستانش که خودشان را “باشگاه بازندگان” مینامند، به دنبال سرنخهایی از ناپدیدشدگان میگردند. در این جستجو، آنها متوجه میشوند که نیروی شیطانی و باستانی به نام “آن” که اغلب در قالب یک دلقک به نام «پنیوایز» ظاهر میشود، عامل اصلی این ناپدیدشدنهاست.