«پلنگ سیاه» داستان «تیچالا» را روایت میکند که پس از مرگ پدرش، به زادگاه خود، پادشاهی پیشرفته و پنهان «واکاندا»، بازمیگردد تا جایگاه مشروع خود را به عنوان پادشاه و محافظ این سرزمین به دست آورد. «واکاندا» کشوری بسیار پیشرفته از نظر فناوری است که منابعی بینظیر و اسرار بسیاری را در دل خود پنهان کرده است. با این حال، به محض اینکه «تیچالا» بر تخت مینشیند، چالشهای جدیدی از درون و بیرون مرزهای واکاندا ظهور میکنند. او باید با دشمنانی قدرتمند روبرو شود و برای حفظ صلح و امنیت مردمش، هم به عنوان پادشاه و هم به عنوان «پلنگ سیاه»، نهایت تلاش خود را به کار گیرد.